بچه های آفتاب برنامه سی و پنجم

کد تولیدات موسسه: 128

تاریخ: شنبه< بيست و هفتم آذر ماه 1395

مناسبت : میلاد رسول اکرم صلی الله علیه وآله/ موضوع : بازی/میهمان : حاج آقای راستگو/قصه ونقاشی :نخل کج

یا حق

موضوع : بازی

نویسنده :خانم قرائی

تابان و ماهان:   سلام و درود با لبخند       به دوست خوب و دلبند

         خبر دارم خبردار           آماده باش و هوشیار

         می خوایم بریم به بازی     حالا تو بگو چه بازی؟!

بچه ها بلند سلام می کنند و ماهان به سمت بچه ها می رود و از هر کدام می پرسد که چه بازی دوست دارند و چرا... (حتما سعی شود به چرایی جواب هر فرد تاکید شود تا بچه ها کلا به فکر بیفتند؛ احتمالا پاسخ ها بیشتر سمت بازی های رایانه ای است، و تک و توک به بازی های جمعی مانند بازی های سنتی یا بورد گیم اشاره می شود)

بعد از سوال پرسیدن از بچه ها، رو به تابان می کند و می گوید: ولی من و تابان یه بازی هایی بلدیم و بازی می کنیم که خیلیییی عالی و جذابن. امروز می خوایم یکیشو با شما امتحان کنیم...

تابان: خب مگه بچه ها اونا رو بلد نیستن؟ تو بگو کدوم بازی خودشون می فهمن کدومو می گی! من الان حال ندارم خیلی خستم و کلافه... میخوام برم با کامپیوتر بازی کنم...

ماهان: تاباان؛ ما قرار بود امروز دور همی بازی کنیم! بعد هم مگه قرار نبود دو روز تو هفته کامپیوتر بازی کنی؟!

تابان: خب امروز حال ندارم دیگه کلافم...

ماهان: چرا چیزی شده؟

تابان: نه انرژی ندارم...حسش نیست

ماهان: ولی من قول میدم بیای با ما بازی کنیم هم حالت جا میاد هم انرژیت زیاد می شه! مطمئن باش

تابان: من میگم حال ندارما! نمی تونم تکون بخورم. میخوام بشینم.

ماهان: آخه بازی کامپیوتری الان با این وضع بیشتر کسلت می کنه! من میدونم دیگه

تابان: من اگه می دونستم چه مشکلی با بازی کامپیوتری داری خوب بود....

ماهان: من با بازی رایانه ای مشکل ندارم... یعنی دارم؛ با بازی بیش از حد و بی اندازه مشکل دارم؛ وگرنه دیدی که من خودم هم گاهی بازی می کنم...

تابان: من رفتم سراغ کار خودم

تابان میره سمت دستگاه رایانه یا از محوطه استادیوم میره بیرون و ماهان و بچه ها برای بازی با هم آماده می شوند. ماهان رو به بچه ها می کنه و می گه:

من عاشق بازی های قدیمی و سنتی هستم. مادرم همیشه از بازی های دوران بچگیشون برای ما تعریف می کردند و اون ها رو به ما یاد می دادند و ما هم هروقت با بچه های فمیل دور هم بودیم با هم بازی می کردیم... لذت بازی دسته جمعی یه چیز دیگه است؛ خصوصا که یه بازی پر از شادی و جنب و جوش باشه مثل وسطی، مثل این توپ توپ شیطونه یا خیلی بازی های دیگه که اگر از پدر  مادراتون بپرسید حتما بازی های خیلی خوبی رو یادشون میاد... حالا حاضرید

بچه ها: بعععععععععععععععله

ماهان:حوصله دارید؟

بچه ها: بععععله

ماهان:   بازی خوب با هم کنیم   خستگی ها رو کم کنیم

    یه گوشه تنها نشینیم   کسل نشیم خسته نشیم

    بشین پاشو یا وسطی ...

بچه ها: به توپه بپا نخوری

ماهان:   اول کار یارکشیه       ببین سریع کی به کیه

    یه یار می خوام زبر و زرنگ بازی کنه خیلی قشنگ

    من من...

بچه ها: تو تو

ماهان: کشیدم...

بچه ها: کی رو

و بعد همگی با هم دست، جیغ هوراااای بلند

ماهان 3 تا از بچه ها رو سریع انتخاب می کند، حب بازی می کنند (بازی ها را برای بچه ها توضیح می دهد) بعد یک گروه دیگر انتخاب می کند، 3 به 3 و با یه توپ شروع می کنند وسطی بازی کردن. هرکی باخت یا بر گرفت بچه ها با هورا یا آی (کشیده) همراهی می کنند. بچه های وسط که باختن گروهی که مسئول پرتاب توپ هستند می روند وسط که در همین موقع ماهان بر می گردد و می گوید:

چه خبره؟! چقدر همه خوشحالن... سر و صداتون دلم رو آب انداخت... (با همون حالت کسلی)

ماهان: بازی می کنیم؛ شعر می خونیم ....

تابان: چه بازی هایی کردین؟

ماهان: حب، و الان هم وسطی...

تابان: جدی؟ من هم حب دوست دارم هم وسطی... خوش به حالتون... میگم...

ماهان: میگم حالت جا اومد؟ حوصلت سر رفته بود خوب شد؟

تابان: نهههههههه خسته تر شدم.... یه طوریمه... خب هیچ کس اونجا نیست که

ماهان: خب من که گفتم تنهایی نرو بازی کن

تابان: خب میومدی پیشم

ماهان: وا؟! خب من بیام تو رو نگاه کنم؟ بعد هم آدم خسته به صفحه تلویزیون، کامپیوتر، موبایل و اینا نباید نگاه کنه...

تابان: الان نمی شه بیام بازی؟

ماهان: چرا نشه؟ خیلی هم خوبه؛ باید بجچه ها رو تشویق کنیم! آماده ای؟

تابان: آره! ولی یه کار دیگه هم میشه کرد... مثلا همه با هم دو گروه شیم و وسطی بازی کنیم.؟!

ماهان: خیلیییی خوبه. ببینم بچه ها موافقین؟

بچه ها: بععععععععععله

ماهان و تابان:   اول کار یارکشیه      

بچه ها: ببین سریع کی به کیه

ماهان و تابان:   یه یار می خوام زبر و زرنگ

بچه ها: بازی کنه خیلی قشنگ

ماهان و تابان:   من من...

بچه ها: تو تو

ماهان و تابان: کشیدم...

بچه ها: کی رو

و بعد همگی با هم دست، جیغ هوراااای بلند

ابزار : ماهان عوارض بیش از حد بازی های کامپیوتری را با فلش کارت بیان کند.

مسابقه : مجری از یکی از بچه ها دعوت کند یک شئ را مخفی کند و ایشان بخواهد با چشم بسته آن را پیدا کند ، هر مقدار به آن نزدیکتر شد صدای تشویق ها بیشتر می شود و هر مقدار که دورتر شد صدای تشویق ها کمتر می شود.

 

 

ارسال نظر