برنامه قصه نقاشی قسمت نهم با حکایت داستان شهادت امیرالمومنین علیه السلام

کد تولیدات موسسه: 171

تاریخ: سه شنبه پنجم تير ماه 1397

در این برنامه نقاشی ابن ملجم توسط استاد صبوری آموزش داده می شود

داستان شهادت امیر المومنین علیه السلام

شب نوزدهم رمضان به پایان رسید، امام علی (ع)، رفته رفته آماده رفتن به مسجد برای اقامه نماز شدند. روایت است هنگام خروج حضرت از درب منزل، مرغابی‌ها راه را بر امام بستند، تا امام به مسجد نرود. قلاب در به کمر ایشان گیر کرد؛ امام راهی مسجد شد.
حضرت پس از ورود به مسجد کوفه، در تاریکی چند رکعت نماز خوانده مشغول تعقیبات نماز شدند. پس از آن به پشت بام مسجد ندای اذان سر داد و خفتگان در مسجد را بیدار نمود. سپس آرام آرام نزدیک محراب شد و با حضور قلب مشغول نماز شدند.

"ابن ملجم مرادی" در نقشه خائنانه‌اش تصمیم گرفته بود تا آن حضرت را به هنگام برخاستن از رکوع و یا سر برداشتن از سجده هدف گیرد. به همین جهت پس از آغاز نماز دزدانه برخاست و به سرعت خود را کنار ستونی که امام در کنار آن به نماز ایستاده بود رساند تا در فرصت مناسب فکرش جنایتش را عملی کند.

هنگامی که امام علی (ع) سر از سجده نخست برداشت، آن ملعون با شمشیر زهرآلودش که با هزار دینار آن را آغشته به زهر ساخته بود، فرق مولایمان علی (ع) را شکافت.

بر طبق روایات ابن ملجم درست همان جای را هدف قرار داد که در جنگ خندق به وسیله شمشیر "عمرو" هدف قرار گرفته بود. فرق مبارک امام شکافت. خون سر و صورت امام را رنگین کرد.

امیرالمومنین علی (ع) با صورت به محراب افتاد در حالی که زمزمه کنان می‌گفت: «بسم الله و بالله وعلی ملة رسول الله: فزت و رب الکعبه»

به پروردگار کعبه رستگار و کامیاب شدم.

بدین ترتیب امام علی (ع) با بیان نام و نشان از قاتل خود، خواست بی‌گناهی در آن شرایط بحرانی کشته یا زخمی و دستگیر نشود. ضربت ابن ملجم ملعون، فرق مبارک حضرت را تا پیشانی و محل سجده شکافته بود.

خبر این جنایت مانند تندبادی کوفه و اطراف آن را به لرزه درآورد. مردم از خانه‌های خویش بیرون آمدند و با شیون و فریاد راه مسجد و خانه علی (ع) را در پیش گرفتند.

از سوی دیگر «ابن ملجم مرادی» که تصمیم فرار داشت، به دست مردم اسیر شد و در حالی که قرمزی چشمانش از ترس عمیقش خبر می‌داد، وی را به مسجد آوردند.

امام علی (ع) پس از صحبت‌هایی که با ابن ملجم کردند رو به فرزند خود کرد و در حق ابن ملجم سفارش نمودند:" ای فرزندم با اسیر خود مدارا کن و با او مهربان باش و نیکی و شفقت و رحمت را در پیش گیر. پس اگر من از دنیا رفتم از او بگذر و اگر خواستید او را قصاص کنید فقط یک ضربت ببه او بزنید و او را با آتش نسوزان و او را مثله نکن"

ابن ملجم مرادی حرمت ماه خدا را در حق حجت او در برابر بندگان رعایت نکرد و در هنگامی آن امام علی (ع) در حضور حضرت حق و خواندن نماز بود، خون وی را ریخت.

فرشتگان آسمان‌ها و ملکوت اعلی، خون گریه کردند و فرشته وحی با اندوه و زاری ندا داد که به خدا سوگند که بنیان‌های هدایت فرو ریخت و خردمندان دریافتند که دیگر نه هشدار دهنده‌ای هست و نه هدایت‌گر و روشنی بخشی.

 

ارسال نظر