برنامه قصه نقاشی قسمت بیست وچهارم با حکایت سعیدبن عبدالله حنفی

کد تولیدات موسسه: 186

تاریخ: سه شنبه هفتدهم مهر ماه 1397

در این برنامه نقاشی یک مرد تیرخورده توسط استاد صبوری آموزش داده می شود

سعیدبن عبـدالله حنفی که در روز عاشـورا، جلـوی امـام • حسین ﷺ ایستاد و خود را هدف تیرهای دشـمن قـرار داد. او پیوسته از امـام نگاهبانی می کرد؛ به گونه ای که امام که به هر سو که می گردید، او پیش رویش، خویشتن را سپر می ساخت تا هنگامی که براثر اصابت تیرهای بسیار، با بدن خون آلود و ضعف شدید توانش را از دست داد و بر زمین افتاد، و سیزده چوبه تیر در بدنش نمایان بود! در ایـن حـال می گفت: پروردگارا، بر این مردم لعنت و عذاب بفرست؛ مانند عذابی که بر قوم عاد و نمود فرستادی، آنگاه رو به آسمان کرد و عرضه داشت: بارالها، سلام مرا به پیامبرت برسان و از

و این درد و رنجی که به من رسیده است او را مطلع بگردان؛ زیرا هدف من از اینجانبازی و تحمل این همه درد و رنج، رسیدن به اجر پاداش تـو از راه یـاری نمـودن بـه پیامبرت چشم هایش را باز کرد و سر خود را بر بالین امام ﷺ مشاهده نمود و به آن حضرت عرضه داشت: "اوفیت یابن رسول الله؟ ای فرزند رسول خدا! آیا من وظیفه خود را در مقابل تو انجام دادم"؟ امام ﷺ در پاسخ وی فرمـود: "نعـم، آنـت آمـامی فی الجنة؛ أرى، تو میباشد. سپس

پیشایش من در بهشت برین هستی".

ارسال نظر