برنامه قصه نقاشی قسمت پنجم با حکایت بهترین امانت دار

کد تولیدات موسسه: 56

تاریخ: سه شنبه هشتم خرداد ماه 1397

دراین برنامه نقاشی مردی خشن و جنگجو توسط استاد صبوری آموزش داده می شود

.

بهترین امانت دار
نوشته اند روزی امام صادق «علیه السلام» آهنگ سفر کرد. عده ای از دوستان و نزدیکان امام خواستند تا ایشان را در این سفر همراهی کنند. کاروان به راه افتاد و از مدینه خارج شد. در بین راه به امام خبر دادند که راهزنانی در بین راه کمین کرده اند تااموال کاروانیان را چپاول کنند و احتمال حمله آن ها به کاروان امام نیز وجود دارد. هم سفران امام از شنیدن این خبر ناگوار هراسان شدند و به خود لرزیدند. خدمت امام آمدند و گفتند که شاید حرامیان به خاطر پاس داشت مقام فرزند رسول خدا «صلی الله علیه و آله» متعرض امام نشوند و بهتر است که همگی اموال خود را به امام امانت دهند تا از دستبرد در امان بماند. امام به آن ها فرمود: «شما از کجا می دانید، شاید آنان می خواهند فقط اموال مرا تصاحب کنند و با شما کاری نداشته باشند. بنابراین، بهتر است که همه اموال خود را زیر خاک پنهان کنید تا پس از رفتن دزدان، آن را از خاک بیرون آورید و به راه خود ادامه دهید.»
همه به هم نگاهی کردند و پیشنهاد امام به نظرشان مناسب آمد و همه پسندیدند. امام دوباره به آن ها فرمود: «البته بهترین راه این است که اموالمان را به کسی بسپاریم که امانت داری او از همه بهتر است». این سخن، تعجب همه کاروانیان را برانگیخت. چه کسی است که امانت داری اش حتی از امام هم بهتر است. پرسیدند: «یابن رسول اللّه! آن شخص کیست؟» امام با آرامش فرمود: او پروردگار متعال و تواناست؛ اموالتان را به او بسپارید، ولی با خود شرط کنید که اگر اموالتان در پناه خدا امان یافت، پس از بازگشتن به وطن، یک سوم آن را در راه او انفاق کنید.» همگی پذیرفتند و با خدای خویش عهد کرند که اگر اموالشان به سلامت از دست دزدان درآمد، یک سوم آن را انفاق کنند.
در این میان، سوارانی تیزتک به قافله یورش بردند و به تاخت، قافله را محاصره کردند. آنان تا امام صادق «علیه السلام» را در میان کاروانیان دیدند، با احترام بسیار گفتند: دیشب خواب رسول خدا «صلی الله علیه و آله» را دیده اند که به آنان دستور داده است خدمت امام صادق «علیه السلام» برسند و هر دستوری امام به آنها داد، اطاعت کنند. سپس از امام خواستند برای حفظ امنیت ایشان و همراهانشان از دستبرد دیگر راهزنان، آنان را تا مقصد همراهی کنند.
امام رو به آن ها کرد و فرمود: «خدا پشتیبان ماست. شما از همین جا باز گردید». طراران خداحافظی کردند و راه خود را در پیش گرفتند. در کاروان، افرادی نیز به قصد تجارت آمده بودند. در آن سفر، سودی بالغ بر ده برابر سرمایه خود به دست آوردند و همان گونه که عهد کرده بودند، وقتی به مدینه رسیدند، یک سوم آن را به فقیران دادند.

 

 

ارسال نظر