بچه های آفتاب برنامه چهارم

کد تولیدات موسسه: 62

تاریخ: شنبه< بيست و پنجم ارديبهشت ماه 1395

با مناسبت ایام میلاد امام سجاد علیه السلام و حضرت علی اکبر سلام الله علیه/ موضوع برنامه : ارتباط با خدا/ قصه و نقاشی : داستان به سوی حبشه

متاسفانه فیلم این برنامه موجود نیست.

بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ارتباط با خدا
نویسنده: فاطمه محمودیان
مجری: سلام به روی ماهتون/ رامون میدین به خونتون؟
عروسک: معلومه که رامون میدن/ تو قلبشون جامون میدن
مجری: راس میگی تابان همشون/خوبن و ناز و مهربون/باید با یه سلام علیک/بریم سراغ کارمون
موافقی؟
عروسک: البته که موافقم.
مجری: با یک دو سه بگین سلام
عروسک: یک دو سه
بچه ها: سلام
مجری : با چهار پنج شش خنده به کام
عروسک: چهار پنج شش
بچه ها: سلام
مجری: با هفت و هشت یه جیغ هورا
بچه ها: جیغ و هورا
مجری: با نه با ده همگی با هم می گیم؟
بچه ها: سلام
                                                                      ***
عروسک: چه خبر ماهان جونم؟
مجری: سلامتی، شکر.
عروسک:
چرا دیشب بهت زنگ زدم جواب ندادی؟
مجری: ببخشید خواب بودم!
عروسک: خسته نباشی ماهان جونم!
مجری: اتفاقا خیلی خسته بودم، دیگه نمی تونستم حتی یه لحظه چشمامو باز نگه دارم! حالا چیکار داشتی؟
عروسک: یه سوال مهم واسم پیش اومده بود!
مجری: چه سوالی؟
عروسک: یه سوال خیلی خیلی مهم!
مجری: چقد مهم؟
عروسک: انقد که تا صبح خوابت نبره!
مجری: عجب! پس حتما خیلی مهمه! خب حالا بپرس!
عروسک: وقتی دلت واسه یکی از دوستات تنگ شه چیکار می کنی؟
مجری: سوالت این بود؟
عروسک: مهم نیس؟
مجری: چرا! ولی نه انقد مهم که آدم تا صبح خوابش نبره!
عروسک: اگه اون دوست، عزیزترین دوستت باشه چی؟
مجری: سوال همون سواله! بازم ارزش نداره آدم تا صبح خوابش نبره!
عروسک: خب حالا تو بگو!
مجری: نمیشه همه ی سوالا رو من جواب بدم که!
عروسک: نگو که بازم میخوای از بچه ها بپرسی!
مجری: چرا نپرسم؟
عروسک: خب معلومه که همه ی همه ی سوالا رو جواب میدن!
مجری: خب منم همینو میخوام! تو هم همینو میخوای! مگه نه؟
عروسک: چرا!
مجری: خب پس بذار بپرسم!
عروسک: بفرما!
مجری: با اجازه ی تابان جان!
(سوال و جواب مجری و بچه ها: اگه شما دلتون برای دوستتون تنگ شه چیکار می کنید؟ / مجری جواب ها را ببره سمت دیدار و تماس تلفنی و ...)
مجری: دیدی تابان؟
عروسک: بله! هم دیدم هم شنیدم!
مجری: خب؟
عروسک: خب؟
مجری: خب؟
عروسک: خب؟
مجری: من تا فردا صبحم بگم خب تو میگی خب؟
عروسک: خب؟
مجری: خب که خب! فهمیدی باید چیکار کنی؟
عروسک: نه!
مجری: ای بابا! این همه بچه ها گفتن! هنوزم متوجه نشدی؟
عروسک: آخه نمیشه!
مجری: چی نمیشه؟
عروسک: نمیشه برم خونش!
مجری: چرا نمیشه؟
عروسک: نمیشه دیگه!
مجری: خب زنگ بزن!
عروسک: خب نمیشه دیگه!
مجری: چرا؟
عروسک: تلفن نداره که!
مجری: براش نامه بنویس!
عروسک: نامه؟!!!!
مجری: آره نامه! براش نامه بنویس!
عروسک: آره چه خوب! نامه می نویسم براش! یعنی می خونه؟
مجری: چرا نخونه؟
عروسک: شاید به دستش نرسه! شاید وقت نکنه!
مجری: مگه نمیگی بهترین دوستته؟
عروسک: چرا!
مجری: پس حتما میخونه!
عروسک: مطمئنی؟
مجری: مطمئن!
عروسک: بچه ها شما چی میگین؟ به نظرتون براش نامه بنویسم؟
بچه ها: بنویس!
عروسک:

به تو نامه می نویسم
تو که خوب و مهربونی
تو که حرفای دلم رو
بهتر از خودم می دونی
تو رو چی باید بخونم؟
یارِ جونی یار ِ جونی
که واسه گلای زیبا
تو مث ِ یه باغبونی
تو نه مثل ما نه مثل ِ
هیشکی تو همه جهونی
تو خودِ خودِ خودِ خود
هرچی هستی تو همونی
وقتی که دلم می گیره
کاشکی لالایی بخونی
کاشکی تا ته ِ این دنیا
تا ابد پیشم بمونی
تو واسم همه کسی و
نمیشه بگم زبونی
که چقد واسم عزیزی
کاش خودت اینو بدونی
همه آرزوم همینه
بهترین رفیق ِ جونی
میایی تا رگ ِ گردن
همیشه پیشم میمونی

مجری: عجب نامه ی قشنگی! مگه نه بچه ها؟
بچه ها: بله!
مجری: خب از اول می گفتی ، دوست صمیمی تو ، دوست همه ما ها هم هست و اونقدر همه ماهارو دوست داره که هیچ وقت تنهامون نمیذاره؛ اون دوست عزیز و صمیمی همه ماهارو خلق کرده و این همه نعمت به ما داده و از همه مهربان تره و همانطور که گفتی، از رگ گردن به ما نزدیک تره
راه برقراری ارتباط با او خوب بودنه
هرچی بیشتر به خوبی ها نزدیک بشیم به او هم نزدیک تر شدیم و این نزدیکی به او باعث میشه احساس تنهایی نکنیم و همیشه سرحال و با نشاط و موفق باشیم.
مجری: دلت آروم شد؟
عروسک: خیلی! چه پیشنهاد خوبی دادی ماهان جونم!
میخوای برای تو هم نامه بنویسم؟
مجری: واقعا؟ یعنی می نویسی؟
عروسک: البته که می نویسم! حالا نه به این قشنگی! چون این مخصوص ِ بهترین دوستم بود! ولی باشه، قبول!
مجری: پس بنویس!
عروسک: الان که نمیشه! بذار از بچه ها که خداحافظی کردیم یه گلویی تازه کنم یه کم استراحت کنم بعد!
مجری: باشه! شما بنویس، هروقت و با هر شرایطی که خواستی بنویس! بچه ها بیایین با هم از بچه های توی خونه خداحافظی کنیم ببینیم این آقا تابان دیگه دنبال چه بهونه ای می گرده! بالاخره یه نامه ی قشنگ برام می نویسه یا نه؟
مجری، بچه ها، عروسک:
تا برنامه ی بعدی خدانگهدارتون / همون خدای خوبی که می مونه باهاتون

مسابقه : جدول که رمز آن مربوط به  موضوع بحث باشد

ارسال نظر